۱۳۹۳ آذر ۱۸, سه‌شنبه

1. هاه... به یک متخصص مغز و اعصاب نیازمندیم. اعضا و جوارح بدنم کلا از دستوراتم پیروی نمی کنند.
2. دیشب خواب دیدم در دی.وی.لاتاری برنده شده ایم و موقع خداحافظی با عزیزان بسی زار می زدم و چمدان های قرمزمان را پر میکردم با لباس زمستانی و داشتیم میرفتیم شیکاگو. سرما و شیکاگویش از آنجا میاید که پریشب با سحر صحبت می کردم و داشت تعریف میکرد که پارسال در بدو ورودش به آمریکا در فرودگاه شیکاگو چطور یخ بسته و ... اما خوابم آنقدر واقعی و طبیعی بود که وقتی بیدار شدم چند ثانیه فکر کردم که واقعا چه اتفاقی افتاده و داریم میرویم یا نه و توی تخت چه می کنم. تنها نکته غیر طبیعی خوابم این بود که از تهران میرفتیم بندر عباس و از بندر عباس به دبی. همان توی خواب هم داشتم فکر می کردم که یک پرواز را چرا دوتکه کرده ایم و حرص پولش را می خوردم به گمانم. بندر هم از آنجا میاید که مقصد دائمی ماموریت های داخلی یار مهربان است.
3. بزنم به تخته، گوش شیطان کر، این روزها کمی کارم در شرکت کمتر است. در حال حاضر هیچ کار مهندسی ندارم و فقط باید مکاتبات فنی و اداری مربوط به لودینگ اینسترومنت چند کشتی باری اقیانوس پیما را که مسئول مستقیمش هستم جدا از بقیه و جدا از مسئول دبیرخانه واحدمان برای خودم آرشیو کنم.
4. بالاخره بلیط گرفتم برای "مردی برای تمام فصول". این چه وضع بلیط فروختن است واقعاً؟ هر روز باید بشینم سایت را چک کنم که کی فروش برای روز جدید شروع می شود و هول هولکی بخرم. اصلاً انتظارش را نداشتم!
5. رژیِم ملایمی گرفته ام به طوری که همه چیز می خورم اما کمتر از قبل. کمی هم پیاده روی کوتاه و هفته ای 2-3 بار ایروبیک در خانه به مدت 15 دقیقه. نتیجه اش این شده که به صورت نا محسوس حدود 3 کبلو وزن کم کرده ام و حالا به خودم استراحت داده ام تا وزنم همینجا تثبیت شود و بعدش بروم سراغ 3 کیلوی بعدی و بعدش برای همه عمر قرار است 60 کیلو باقی بمانم. کمتر نمی شوم؛ تجربه اسکینی را دارم و هیچ خوب نبود!
6. ...
7. خلاصه پاییزمان همینطوری می گذرد!

۲ نظر:

ریحان گفت...

برای وبلاگ تازه تاسیس دنبال اسم میگردم، با سرچ اسم وبلاگت رسیدم اینجا. جالب اینجاست لاتاری برده م و فصل جدیدی از زندگی آغاز شده . . .

Maryam گفت...

چه جالب. اسم پیدا کردین؟ :)