۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

امشب دومین شبی هست که توی خوابگاهم. همه چیز روبه راهه. هم اتاقی های خوبی دارم. امکانات هم بد نیست؛ یه بچه سوسول بد ادا در حد و اندازه من می تونه تحملش کنه. ولی مهم تر از همه این اینترنت وایرلس هست که خداااااااااااااااااااااااااااست:ی
از 21 شهریور رفتم سر کلاس. یه خروار درس دادن و تمرین و پروژه دارم. تا پریشب همه اش مهمونی بودم و حالا باید بشینم سر درس...
خوابم میاد خیلی...

۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

سلام. از سایت دانشگاه مزاحم می شویم:ی
امروز چهارمین روز در امیر کبیره. کلاس ها تشکیل شدن و استادها رو زیارت کردیم. دیروز از ریاضی پیشرفته بسی لذت بردیم.
هنوز مهمان عمه جان هستم. فردا وسایلمرو می برم خوابگاه و از اول مهر خودم هم میرم خوابگاه.
دلم برای وبلاگم تنگ شده بود. بعداً میام مفصل می خونم و می نویسم.

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

ربع ساعت ديگه ميرم فرودگاه.
خداحافظ بوشهر.