۱۳۸۸ مرداد ۱, پنجشنبه

خبر مهم اينكه: حقوق تيرماه عده بسيار زيادي از بازنشستگان ارتش كاهش پيدا كرده. فعلاً طبق اخبار رسيده كمترين ميزان كاهش 90هزار تومان و بيشترين مقدار كاهش 180هزار تومان است. اين ها آماريست كه از همكاران قديمي پدر من به دست آمده. چون بينشان تنها كسي كه از جداول حقوقي و امور بانكي و بيمه و فلان و فلان سررشته اساسي دارد پدر من است و به همين دليل همه دوستانش زنگ مي زنند از او مي پرسند كه فلاني كجاي محاسبات حقوقي تغيير كرده كه حقوق ما كم و زياد شده.
خلاصه آن جماعتي كه پارسال زيادي ذوق كردند و از الطاف و كرامات دولت فخيمه نهم كبكشان خروس مي خواند، الان آآآآآآآآآآآآآآآآي ي ي ي حالشان گرفته شده، آآآآآآآآآآآآآآآآآآآي ي ي ي ي ي گرفته شده. و من شديداً دارم با دمم گردو مي شكنم. چون عده زيادي را مي شناسم كه به دليل همين افزايش حقوق رفتند و به آن .... راي دادند (حتي حاضر نيستم فحش هم حرامش كنم.) الان چهره خيلي ها ديدن دارد. همان هايي كه نشستند و گفتند ما به او راي مي دهيم و وقتي كه پرسيدم چرا؟ گفتند براي ما كه بد نشد، زندگي مان راحت تر شده. و وقتي گفتم همه اش دروغ و ظاهرسازي است، گفتند كدام دروغ؟ نمودار نشان داد، اسم آورد و ... مزخرفاتي از اين قبيل كه نشان مي داد رسماً مغزشان را تعطيل كرده اند و هرچه را كه ارباب بگويد درست و حقيقت است و استخوان هاي مرحمتي را به دندان گرفته اند و برايش پارس مي كنند. بله اين ها خودشان را تا اين حد زبون و خفيف كردند و تا اين حد دنياي خود را حقير و كوچك نشان دادند.
الان بفهمند درد آن 600 كارگري را كه پارسال اخراج شدند از صدرا و اعتراض و تحصن و شكايتشان به هيچ شمرده نشد. الان بفهمند درد آن مهندساني را كه بعد از چند سال سابقه كار قراردادشان تمديد نشد. بفهمند درد همكلاسي هاي مرا كه سال اول دانشگاه براي همه مان كار وجود داشت، و الان بعد از 4 سال اين مملكت چنان زير و رو شده كه نصفمان بيكاريم يا آنهايي كه شغلي دارند حقوقشان فقط كفاف پول تاكسي و موبايل را ميدهد و بس. بفهمند درد آنهايي را كه سرمايه شان از كف رفت، چقدر در اين 2 سال اخير مغازه هايي را ديدم كه بارها و بارها تغيير كاربري دادند، شركت هايي كه تعطيل شدند و ... تاكسي هايي كه هر روز بيشتر و بيشتر شدند. و همه اين ها فقط مال اين شهر كوچك است كه مردمش ذاتاً تاجرند و با اين حال به اين روز افتاده اند. و تازه اين ها آن بخشي است كه من مي دانم... و وقتي اين ها را به يكي از طرفدارانش گفتم، گفت: ولي زندگي من بهتر شده، حقوقم بيشتر شده و...
بله، وقتي آرزوهاي آدم ها در محدوده نيازهاي شخصي شان تعريف شود وضعيت همين است. اگر اين آدم ها آرمان گرا بودند، اگر آرزوهاي بزرگ داشتند، اگر رفاه، ثروت، خوشبختي، شغل، خانه، زندگي و... را براي همه مي خواستند، اگر رنج هاي امروز را به اميد فرداي بهتر براي خودشان و فرزندانشان و كشورشان به جان مي خريدند، همان چند ميليون راي واقعي ناچيز را هم نمي آورد. هرچند كه باز هم خودش از توي صندوق درمي آمد، ولي مهم بود كه همان چند ميليون راي هم وجود نداشته باشد. آن طوري لااقل اميد داشتيم كه در ميان جمعي زندگي نمي كنيم كه وضعيت تامين نيازهاي اوليه اش تعيين كننده راي اوست. ولي حالا مي دانيم كه داريم در چنين كشوري زندگي مي كنيم.
.
پي نوشت : از 23 خرداد به بعد اين اولين خبر خوبي بود كه شنيدم.

هیچ نظری موجود نیست: