يكي مثل من از طريق تلفن و اينترنت با واقعيات رابطه دارم، يكي مثل خانم همسايه مان با تلويزيون ايران. نتيجه اش اين مي شود كه من هي دارم مي ترسم و نگرانم، و او ذوق زده از اينكه هماني كه مي خواست انتخاب شده (آخر حقوقشان دوبرابر شده! مي دانيد كه!) و اين گلستان دوباره به وجودش مزين شده و مي نشيند دوباره پاي برنامه هاي آشپزي مزخرف سه شبكه.
متاسفم كه با وجود اينكه چندين هفته را به بحث و اطلاع رساني مشغول بودم و اميدوار بودم و اميد مي دادم و تشويق مي كردم و قانع مي كردم و مي گفتم در بدترين حالت به دور دوم كشيده مي شود...، اما ته ته ته دلم چيزي مي گفت زهي خيال محال. هر چه به اين آدم فكر مي كنم بي اختيار ياد آن كليپ مقايسه ايتاليا با اروپا مي افتم كه در يك اپيزودش اروپا را نشان مي دهد كه حاكم مي آيد مي نشيند روي تخت، كمي مي ماند و مي رود و نفر بعدي جايگزين مي شود، و در ايتاليا يك نفر مي آيد مي نشيند روي تخت و ريشه مي دواند تا اعماق زمين و ديگر بلند نمي شود، و چقدر شبيه است به الان، من مانده ام كه در اين چهار سال اين درخت بي بار و بي سايه (آقاي افشاري، درخت بي بار و بي سايه اين روزها خودنمايي مي كند، چه بسا اتفاقي كه افتاده نمونه بزرگتر همان سيلي معلم شما باشد) چقدر ريشه دوانده؟
متاسفم كه با وجود اينكه چندين هفته را به بحث و اطلاع رساني مشغول بودم و اميدوار بودم و اميد مي دادم و تشويق مي كردم و قانع مي كردم و مي گفتم در بدترين حالت به دور دوم كشيده مي شود...، اما ته ته ته دلم چيزي مي گفت زهي خيال محال. هر چه به اين آدم فكر مي كنم بي اختيار ياد آن كليپ مقايسه ايتاليا با اروپا مي افتم كه در يك اپيزودش اروپا را نشان مي دهد كه حاكم مي آيد مي نشيند روي تخت، كمي مي ماند و مي رود و نفر بعدي جايگزين مي شود، و در ايتاليا يك نفر مي آيد مي نشيند روي تخت و ريشه مي دواند تا اعماق زمين و ديگر بلند نمي شود، و چقدر شبيه است به الان، من مانده ام كه در اين چهار سال اين درخت بي بار و بي سايه (آقاي افشاري، درخت بي بار و بي سايه اين روزها خودنمايي مي كند، چه بسا اتفاقي كه افتاده نمونه بزرگتر همان سيلي معلم شما باشد) چقدر ريشه دوانده؟
ديشب عزيزي مي گفت : بچه كه بودم، وقتي در تاريخ مي خوانديم كه اعراب يا مغول ها يا تاتارها حمله كردند و چنين شد و چنان شد، هميشه فكر مي كردم مگر چند نفر بودند؟ يك كرور؟ دو كرور؟ خب ما كه بيشتر بوديم! نمي شد ملت بريزند سرشان و دمار از روزگارشان درآورند و بيرونشان كنند؟ حالا مي فهمم كه نه، نمي شد و نمي شود.
هميشه فكر مي كردم كودتا فقط در جايي مثل آفريقا رخ مي دهد، در جايي كه مردم دستشان از همه چيز كوتاه است، و عده اي با سلاح مي ريزند و گريبان رييس دولت را مي گيرند و خودشان مي شوند رييس. الان فهميدم كه بله، كودتا در جايي رخ مي دهد كه مردم دستشان از همه چيز كوتاه است و يكي از آن جاها، همين ايران ماست. كه برخلاف آفريقا، كودتايش با لبخند شروع مي شود و تشكر از حماقت ها. يكي از جاها همين ايران ماست كه پريروز در تلويزيون "مهد دموكراسي" اش ناميدند. فرانسوي ها بروند خودشان را رنده كنند، لقب كشورشان را هم به خودمان چسبانديم.
هميشه فكر مي كردم كودتا فقط در جايي مثل آفريقا رخ مي دهد، در جايي كه مردم دستشان از همه چيز كوتاه است، و عده اي با سلاح مي ريزند و گريبان رييس دولت را مي گيرند و خودشان مي شوند رييس. الان فهميدم كه بله، كودتا در جايي رخ مي دهد كه مردم دستشان از همه چيز كوتاه است و يكي از آن جاها، همين ايران ماست. كه برخلاف آفريقا، كودتايش با لبخند شروع مي شود و تشكر از حماقت ها. يكي از جاها همين ايران ماست كه پريروز در تلويزيون "مهد دموكراسي" اش ناميدند. فرانسوي ها بروند خودشان را رنده كنند، لقب كشورشان را هم به خودمان چسبانديم.
افسون انتخابات از بين رفت، ديگران را نمي دانم، اما من ديگر هرگز راي نخواهم داد، و كلاهي را كه بر سرم رفته برنخواهم داشت تا يادم بماند. كه چه تقلب شده باشد، چه نشده باشد، بدانم كه راي من چيزي را تغيير نخواهد داد، چون يا دستان پنهان محوش مي كنند، يا جماعت گرسنهء الطاف رييس جمهور قورتش مي دهند. ديگر هرگز راي نمي دهم چون ديگر به بهبود اوضاع از طريق مسالمت آميز و دموكراتيك عقيده ندارم، به انقلاب مسلحانه و سروصدا هم عقيده ندارم، چون 30 سال بعدش دوباره مثل امروز خواهد بود.
.
عصباني تر، بهت زده تر، و نااميدتر از آنم كه جدي بنويسم. بياييد بخنديم، خنده بر هم درد بي درمان دواست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر