۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه

شيشه هاي آپارتمان اميد اينا همه شكسته شدن.
در مجتمعشون رو زدن شكستن، يه در آهني بزرگ، خيلي بزرگ و سنگين.
فرهاد برادر راحله باتوم خورده حسابي.
عموي بابك رو گرفته ان.
اميرپاشا ديروز وسط وسط وسط درگيري بوده.
سوده و مرتضي ديروز مجبور شدن 5 بار خونه عوض كنن تا بالاخره سالم از محدوده دور بشن.
.
.
.
دارم فكر مي كنم
به اينكه
اگه زماني كه شيشه ها رو گلوله بارون مي كردن ماني كوچولو پشت شيشه بود...
اگه فرهاد رو برده بودن...
اگه عموي بابك ديگه پيدا نشه...
اگه اميرپاشا كشته شده بود...
اگه سوده و مرتضي رو مي گرفتن...
.
.
.
لعنتي ها
لعنتي ها
لعنتي ها
مرگ بر شما
لعنتي ها مرگ بر شما
...

هیچ نظری موجود نیست: