خدا می داند سر جلسه امتحان mesh generation چقدر خندیدم! احسان حق داشت که می گفت:" این بشر یک موجود با آی کیوی منفی ولی با پشتکار خیلی زیاده". فکر کن یک نفر دانشجوی دکترای مهندسی باشد و نتواند یک صفحه محصور به صفحات xz=0، xz=3، yz=0 و yz=2 را تجسم کند!!! یک دیپلمه ریاضی فیزیک هم این را بلد است، نیازی به تحصیلات بالاتر نیست!
امتحانم را خیلی خیلی خیلی خوب دادم و گفت که یک جایزه خوب بهم می دهد :ی
علی فردا می آید تهران و احتمالاً قرار می گذاریم که با احسان و علی و امین جمعه برویم کوه. آخ که چقدر دلم برای جمعمان تنگ شده. کاش 2تا مریم ها هم بودند.
.
این روزها...
این روزها در توجه و محبتش غوطه ورم، در فهمیدنش، در همراهیش، در احترامش، در وجودش...
تصمیمم را گرفته ام.
او را خواهم داشت.
خودش هم می داند.
فقط مدت زمان طولانی ای باید صبر کنیم.
هر دومان می دانیم که باید صبر کنیم.
صبر کنیم تا تشنه شود.
تا با اطمینان بخواهد.
با ذره ذره وجودش بخواهد.
بیش از پیش دوستش دارم،
چون این ها را می داند، می فهمد
و می گوید...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر